اردوگاه اسرای ایرانی تکریت11 اولین اردوگاه اسرای مفقودالاثر ایرانی بود در پادگان صلاح الدین در 15 کلیومتری شهر تکریت، 150 کیلومتری موصل در استان صلاح الدین محل تولد صدام واقع شده بود. شامل سه قسمت اردوگاه اصلی که حدود 1200 الی 1400 نفر اسیر ایرانی را شامل می شد و ملحق یک حدود 600 نفر و ملحق 2 که نامشخص است. اردوگاه تکریت11 با انتقال اسرای کربلای 4 ، 5 و 6 از زندان الرشید بغداد در تاریخ 65/12/5 افتتاح سپس رزمندگانی که در عملیات های بعدی اسیر شده بودند را تا اوایل سال 67 به این اردوگاه منتقل نمودند. میانگین مدت اسارت حداکثر 44 ماه و حداقل 24 ماه است. اردوگاه تکریت11 یکی از فعالترین اردوگاه های اسرای ایرانی در زمینه مسائل مذهبی و عقیدتی بود که در آخرین روز اسارتشان 69/6/5 نماز جماعت 1000 نفره برگزار کردند (به همین دلیل در بین نیروهای ارتش بعث به اردوگاه حزب الله معروف شده بود)
فروپاشی دومین پایگاه سعودیها در منطقه/ آیا رژیم سعودی در لبنان دچار تردید شده است؟
لبنان
یکی از مهمترین مراکز نفوذ عربستان به شمار میرفت،اما به نظر میرسد
این نفوذ نیز مانند گذشته وجود نداشته باشد.عربستان در اراضی خود با دومشکل حساس مواجه شده که نشان دهنده نگرانیهایی است که در مناسبات ریاض
چالش ملموسی را ایجاد کرده است.
گروه بینالملل مشرق-با گذشت یک و نیم سال از بحران سیاسی موجود در لبنان،هیچ مؤلفهای مبتنی
بر روزنههای برون رفت از اوضاع کنونی در لبنان مشاهده نمیشود ؛گرچه بحران
زباله ها و خیزش مردمی در ماههای اخیر،اندکی مسئولان سیاسی این کشور را
به تحرک واداشت،اما با فروکش کردن اعتراضات مردمی دامنه فعالیتها برای
بهبود اوضاع سیاسی و رسیدن به تفاهم گروههای لبنانی برای حل مشکلات کنونی
این کشور نیز فروکش کرد.
سؤال
اساسی این است کدام گروهها در پشت پرده روند فرسایشی بنبست سیاسی
موجود در لبنان قرار دارند،این در حالیست که تمامی جریانهای ملیگرا و
مستقل لبنانی اذعان دارند که ادامه این روند به ویژه در شرایط حساس کنونی
در منطقه به نفع هیچ جریان داخلی نیست.
به
نظر میرسد معادلات کنونی لبنان قربانی معاملهای منطقهای شده که
سرنخهای آن را باید از آغاز بحران امنیتی سوریه در سال 2011 و بسیج دولتهای غربی-صهیونیستی به همراه مزدوران عرب منطقه ای برای براندازی دولت
بشار اسد در این کشور جستجو کرد. عربستان و اربابان غربی آن تصور می
کردند در مدت کوتاهی می تواند حکومت سوریه را سرنگون کند و به نفوذ سوریه
در لبنان پایان داده و این کشور را تحت سلطه خود بگیرند،بزعم آنها
براندازی دولت سوریه می توانست حضور سیاسی جریان مقاومت را محدود کرده و به
مشارکت آنها در دولت لبنان پایان دهد،به همین علت برگزاری هرنوع
انتخابات داخلی در لبنان را با براندازی دولت بشار اسد در سوریه مرتبط
کردند.دقیقا به همین دلیل است سعودیها تاکنون مانع از انتخاب رئیس
جمهور در لبنان شده اند،چرا که در
شرایط کنونی مهمترین چهره ای که اقبال بالایی برای تعیین بعنوان رئیس
جمهور در لبنان دارد،میشل عون رئیس جریان آزاد ملی است که ارتباط نزدیکی
با مقاومت و حزب الله لبنان دارد.
به این ترتیب گروه سیاسی
وابسته به عربستان سعودی یعنی جریان 14 مارس و بویژه گروه المستقبل به
ریاست سعد حریری مأموریت به شکست کشاندن تمامی تلاشها برای برون رفت از
بحران کنونی را برعهده دارد.عربستان به کمک حریری و گروه زیرنظر وی یعنی جریان المستقبل لبنان را به
بن بست کشانده است و اجازه انتخاب رییس جمهوری و برگزاری انتخابات آزادمجلس را نمی دهد.
میشل عون
شاخصهای ناتوانی ریاض در لبنان
با
این وجود به نظر میرسد تغییر معادلات نظامی و سیاسی در سوریه بر قدرت
ریاض برکنترل عرصه سیاسی لبنان نیز تأثیرگذار بوده است.کشور کوچکی که از
مدتها پیش بعنوان یک صندوق پست برای انتقال مفاهیم سیاسی موردنظر ریاض
کارکرد داشت و دولتهای اروپایی و سعودی از آن برای ارسال پیامهای خود
استفاده میکردند،امروزه به سدبلندی در برابر سیاستهای مشترک صهیونیستی-وهابی تبدیل شده است.از همین منظر دقت نظر در اولویتهای گذشته و حال
عربستان سعودی میتواند در رسیدن به بسیاری از نتایج و مقایسه برخی
واقعیتها با یکدیگر مفید باشد. از اینرو به نظر میرسد عربستان بزودی باید توقف ویژهای در عرصه لبنان داشته باشد تا بتواند موقعیت جدید آن در منطقه را بشناسد.
عربستان بعنوان یکی از بازیگران اساسی منطقه از طریق سیاستهای خود میتواند
سرنوشت منطقه عربی را تعیین کند،اما این کشور که پیش از این نقش عمدهای
در تحولات منطقهای داشت،در برابر انتظاری نگرانکننده و طولانی مدت قرار گرفته تا بتواند میزان قدرت خود برای حفظ این شاخصهای تأثیرگذاری را
ارزیابی کند.ریاض به این ترتیب باید
بررسی کند که آیا این شاخصها باقیمانده است یا نه؛چرا که هر چیزی در
اطراف این کشور به سرعت تغییر میکند و ریاض قادر به کنترل نوسانات
دراماتیک تحولات منطقه نیست.
عربستان در جنگ خود در یمن غرق
شده است،جنگی که شش ماه از آغاز آن گذشته و وارد نیمه دوم سال اول خود
شده است.جنگی که دشمنان ریاض در آن هنوز در برابر عربستان و متحدان عربش
تسلیم نشدهاند،این اولین شاخصهای متغیرات مربوط به امنیت ملی عربستان
است،چرا که یمن بخشی جداییناپذیر از امنیت عربستان سعودی و یکی از مراکز
نفوذ این کشور در طول دهههای گذشته به شمار میرفته است،اما الان دیگر
این موقعیت را ندارد.از دیدگاه یک دیپلمات عرب،یمن حیاط خلوت عربستان
سعودی به شمار میرود و ریاض نمیتواند در حفظ سلطه و نفوذ خود در این کشور
سستی نشان دهد،اما این اتفاق تاکنون رخ نداده است.
موضوع
مهم دیگر تحولات موجود در عرصه امنیتی سوریه است.این تحولات از افزایش
حضور نظامی و مستشاری ایران و حزب الله گرفته تا حمله هوایی روسیه به مواضع
مخالفان دولت و تایید ضمنی راهکار سیاسی حل بحران سوریه از سوی غرب به شرط
ابقای بشار اسد در قدرت،کابوس وحشتناکی در عربستان رقم زده است،کابوسی
که نه تنها نفوذ منطقه ای این کشور را تهدید می کند،بلکه ممکن است دامنه
اعتراضات و تغییرات گسترده ای را در عرصه داخلی آن رقم بزند.
در
پرونده هستهای ایران اتفاقاتی افتاده است که متوجه عرصه سیاسی و امنیتی
عربستان سعودی است،علاوه براینکه تأثیرات عمدهای بر روحیه خاندان حاکم
این کشور دارد.پذیرش ایران بعنوان یک قدرت هستهای از سوی غرب به معنی
رهبری منطقه خلیج فارس از سوی ایران است،این موضوع به صورت خودکار بر
روند ورود ایران در پرونده مذاکرات یمن تأثیرگذار خواهد بود.در اینجا
میتوان دقت رویکرد تقسیم پروندهها با ایرانیها را دید،این چیزی است که
عربستان سعودی هرگز آن را محاسبه نکرده بود.
این
مسایل مستقیماً با عرصه داخلی عربستان سعودی مرتبط است رژیم آل سعود قبل
از آغاز خیزشهای عربی با ثبات ملموسی به روند حیات خود ادامه می داد،اما
حمایت ناموفق آن از روند ناآرامیهای منطقه،ریسک غیر قابل تحملی برای این
کشور بود.به این ترتیب همچنان احتمال پیوستن عربستان به واقعیت جدید
منطقه وجود دارد.
لبنان
یکی از مهمترین مراکز نفوذ عربستان به شمار میرفت،اما به نظر میرسد
این نفوذ نیز مانند گذشته وجود نداشته باشد.در لبنان نیز همه چیز تغییر
کرده است. عربستان در اراضی خود با دومشکل حساس و عمده مواجه شده که نشان
دهنده نگرانیهایی است که در مناسبات ریاض با دوستانش چالش ملموسی را ایجاد
کرده است.
آیا عربستان امروز در لبنان دچار تردید نیست؟
این
سؤالی است که در غرق شدن این کشور در تجارت موادمخدر و آزادیهای
تبلیغاتی مطرح است.آنهم در شرایطی که درقبال بازداشت یک شاهزاده از
نوادگان عبدالعزیز مؤسس خاندان سعودی به اتهام حمل موادمخدر در لبنان هیچ
واکنشی غیر از سکوت مطرح نشده و به نظر میرسد آل سعود که پیش از این تمام
زیر و بم دولت لبنان را در اختیار داشت،در اعمال فشار بر این دولت جهت
آزاد کردن یک شاهزاده نیز ناتوان است.
تمام سلام نخست وزیر لبنان
نکته
جالبتر،نحوه تعامل سرویسهای امنیتی لبنان با این شاهزاده سعودی از زمان
بازداشت اوست.برکسی پوشیده نیست که عربستان سعودی پیشتر از سرویسهای
امنیتی لبنان حمایت میکرد و از امتیازات گستردهای در نزد دولت لبنان
برخوردار بود،چرا که منصب اصلی اهل تسنن در لبنان را در اختیار خود داشت.اما بازداشت یک شاهزاده سعودی و انتشار خبر آن از طریق رسانههای جمعی،مانند آتشی در انبار خس و خاشاک بود،به این معنی که تحول گستردهای را در
تصمیمگیری لبنانیها ایجاد کرد و ریاض این تحول را به خوبی درک کرد و
فهمید.
عربستان با وجود بستن شبکه المیادین در ماهواره عرب
ست از اعمال فشار بر مقامات لبنان در رابطه با مسدود کردن شبکه المیادین در
اراضی این کشور ناتوان است.سعودیها به خوبی ابعاد جنگ تبلیغاتی به ویژه
در لبنان را میشناسند.با توجه به اینکه لبنان یکی از مراکز جذب و تحریک
افکار عمومی عربی به شمار میرود، این یک رسوایی بزرگ است.این در حالیست
که میلیونها دلار برای در دست گرفتن این رقابت هزینه کرده اند.
اسناد
منتشر شده از سوی پایگاه ویکی لیکس نیز نشان میدهد که سفیر عربستان از
برخی رسانههای لبنانی نگران است.بنابراین به نظر میرسد،عربستان دچار
سردرگمی است،چرا که می بیند مقاومت برخلاف اراده آن در ایجاد هویت لبنان
به شریکی تبدیل شده که راه را بر تلاشهای دیگر جهت تخریب معادله طلایی
ارتش،ملت و مقاومت بسته است.این روند تأکید میکند:اراضی لبنان دیگر
لقمه آسانی برای نفوذ و اعمال حاکمیت سعودیها نخواهد بود و عربستان ناگزیر
است این پیام را به خوبی مطالعه کرده و واقعیتهای جدید را درک کند.