چگونه غواصان کربلای 4 برنگشتند؟!

پام گرفته،حاجیجان نمیتوانم فین بزنم
حتی به کسی دستور ندادم پیشقدم بقیه شود خودم را غلتاندم روی سیم
خاردارها و خورشیدیها و درد را تحمل کردم و فقط دعا میکردم لباس غواصیم
زیاد پاره نشود و آن آرپیجی زن عراقی بیاید لب سنگر و در تیررس من؛که
آمد.کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چند جای بدنم گُر گرفت و سوخت و
سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق...